نشست رونمایی و نقد مجموعهداستان «برخورد نزدیک» نوشتهی محمدرضا بایرامی برگزار شد
جدال با طبیعت خشک و سرد

مصطفی انصافی- نشست رونمایی و نقد مجموعهداستان «برخورد نزدیک» نوشتهی محمدرضا بایرامی روز شنبه 30 اردیبهشت 91 در یکی دیگر از سلسله نشستهای روایت شهرزاد با حضور مجید قیصری و محمدحسن حسینی و به همت انجمن نویسندگان کرج و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز در تالار کنفرانس ادارهی ارشاد برگزار شد.
در ابتدا خسرو عباسی خودلان که اجرای جلسه را بر عهده داشت به معرفی مهمانان پرداخت.

محمدحسن حسینی با ذکر این نکته که بایرامی متعلق به آن دسته از نویسندگانی است که آثارش درحوزهی ادبیات دفاع مقدس و ادبیات بومی همواره گویای ارزشهای ملی ماست، افزود: «بایرامی از آذریزبانانی است که به روستا وصلاند و هنوز لولهی آبشان از روستا سرچشمه میگیرد. صفا و صمیمیت سبلان نه از شخصیت ایشان حذف شده و نه از نوشتههایشان. بایرامی صاحب سبک است؛ به گونهای که مثلا گرگ بایرامی متفاوت است از گرگ دیگر نویسندگان. کدها و نشانه هایی در آثار بایرامی وجود دارد که ارجاع دارد به اسطورهها و افسانهها و این نشانه قابل شناسایی است.»
وی در ادامه گفت: « آن چه که در آثار بایرامی ما را به عمق حقیقت میبرد عنصری به نام تجربه است. تجربه و خلاقیت با هم همراه شند تا ادبیات به وجود آید و خرد و دانایی شکل گیرد. صحنههای نفسگیری در داستانهای بایرامی از زلزله و برف و حضور حیواناتی چون گرگ و کلاغ و گاومیش وجود دارد که گویای این مساله است. بیان خوب مناسبات و رفتار شخصیتها و روابط و استفاده از طنز از ویژگیهای پررنگ کار بایرامی است.»

در ادامه خسرو عباسی با بیان این نکته که داستانهای بایرامی حتما هم در سرفصل کلی داستانهای ایرانی قرار میگیرند و هم در سرفصل کلی داستان بومی، گفت: «در داستانهای بایرامی دنیای آدمها با عوامل طبیعی مثل زلزله یا چیزی در حوزهی ارتباط انسانها مثل قطع شدن این ارتباط یا شخصیتهای دیگر مثل دزدها تهدید میشود و این تهدید به یک ناپایداری در قصه میانجامد و از این منظر الگوی داستانهای بایرامی عمدتا کلاسیک است.»

مجید قیصری در ادامهی این نشست گفت: «نقد یعنی برخورد عقلانی با متنو منتقد دستگاه دارد. منتقد با یک رویکرد مشخص به نقد اثر میپردازد و با این تعریف من منتقد نیستم. رویکردهای نقد ادبی زیاد نیستند و اگر مثلا بخواهیم با رویکرد فمینیستی اثر را نقد کنیم میتوانیم به عدم حضور زن و عدم حضور عشق در داستانهای بایرامی اشاره کنیم؛ یا میتوانیم از نگاه اسطورهای به نقد اثر بپردازیم و به حضور حیوانات در آثار بایرامی اشاره کنیم کههر کدام میتوانند نمود چیزی باشند.»
وی در ادامه افزود: «در اغلب داستانها پایان قابلپیشبینی است و از نظر من داستان خوب داستانی است که پایان آن غیرقابلپیشبینی باشد. فقط چهار داستان هستند که پایانی غیرقابلپیشبینی دارند: «برخورد نزدیک» (که به نظرم تنها داستانکوتاه واقعی این مجموعه به معنای دقیق کلمه است)، «قربانی»، «بعد از کشتار» و «سپیدار بلند مدرسهی ما». جدالها در اغلب داستانهای بایرامی بیرونی و محیطی است و کمتر جدال درونی شخصیتها را در آثار او میبینیم. طبیعت خشک و سرد، یک شخصیت اصلی و یک حیوان معمولا عواملی هستند که داستانهای بایرامی حول محور آنها شکل میگیرد. در داستان قربانی فضای عاشورا و قمهزنی قرینهای میشود برای واقعهی قربانی ردن اسماعیل. سپیدار بلند مدرسهی ما تجربهی تلخ چند نوجوان است از فضای استبداد که البته زمان و مکان آن مشخص نیست. چهارده داستان دیگر خیلی "داستانکوتاه" نیستند. توصیفات و تصویرپردازی در داستانها فوقالعادهاند. اما بایرامی «داستانکوتاهنویس» نیست. ولی یک رماننویس حرفهای است.»

در پایان هدیهای به رسم یادبود این نشست، از طرف انجمن نویسندگان کرج به محمدرضا بایرامی تقدیم شد.